طنز؛ فرهنگ اصطلاحات کارمندان!
بدو بدو 1 بار ببین عاشقش میشی
تاریخ : چهار شنبه 31 خرداد 1391
نویسنده : writer

رئیس: نفس، باقلوا، نون شیرمال، ای جونم، صدام کن که دوباره/ بیام با یه اشاره، همیشه در جلسه است، امضایش از طلا بیشتر می ارزد، هر چند در اداره رئیس است در منزل مرئوس است، ارباب حقوق ها، رب النوع مرخصی، وام دونی، آنچه برای ما آرزوست برای او خاطره است.


کارمند: پدیده ای که اهل منزل او را شکل عابر بانک می بینند، شکست ناپذیر، جان سخت، مدیران در کار کشیدن از آن ها یک تلقی نباتی گیاهی دارند، دونده استقامت، نوع مذکرش اغلب حامی مالی دانشگاه آزاد هم هست، نوع «بُن» دارش هم موجود است، جنبنده ای که هر روز 6 صبح باید از خانه برود، جوان ها می پسندند، خانواده ها دوستش دارند، از باجناق بدش می آید، از قرمه سبزی خوشش می آید، موجودی که اگر سی سال کار کند تازه می فرستند تو صف نان سنگک بایستد، ورژن بازنشسته اش در پارک ها یافت می شود، منو سر لج ننداز میرم زن می گیرم/ چی گفتی؟!

عیدی کارمندان: جفت شیش کارمندان، پله پله تا ملاقات رئیس، حماسه ی مدیران، آجیلانه، خرج پوشک بچه، لباس عیال، اداره ی نمونه همینه همینه، بچه ها متشکریم، ابر و باد و مه و خورشید و فلک یاری کنند تا به دستمان برسد، اگر هم برسد به شوهر خانواده چیزی نمی رسد، الهی گوشت بشه به تن.

مرخصی: کارمندها پرواز می کنند، زمانی برای مستی اسب ها، جمعه ی مدام، ساعتی اش حال نمی دهد، پا دراز کردن عمیق، عدسی فردا مرخصی، منو این همه خوشبختی محاله، منو با خودت ببر دوبی، دوبی...

معاون: معاند متخاصم ستیزه جو، موجودی که همیشه از ما کم تر کار می کند و سه برابر ما حقوق می گیرد، بپیچون کبیر، وقتی فامیلی اش کلانتر بود کارتونش کردند، در جلسات نقش گلدون را بازی می کند.

پاچه خار: لعبت رئیس، حاصل دگردیسی فحش های مدرسه ای، حاصل قلمه زدن مورچه خوار و پاچه پاره، موجودی که حضورش برای هر اداره مثل میز و صندلی ضروری به نظر می رسد، زیرآب زن با حفظ سمت، شغل دوم همه از آبدارچی تا معاون، لسان الچرب، مفتاح المنفعت، مصباح المرتبت.

منشی: موجودی که خیلی نرم مراجعین را می پیچاند، لوبیا برو فردا بیا، زنببیل قبول نمی کند، از خاندان نصرا... منشی که کلیه و دمنه را به زبان فارسی نوشت اما نوادگان او فقط ساعت ملاقات بلدند بنویسند، به چای و تلفن علاقه دارد، مثل فامیل دور به «در» عشق می ورزد، که با این درد اگر در بند در مانند درمانند.

 


|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
موضوعات مرتبط: طنز و با حال , ,
تاریخ : سه شنبه 30 خرداد 1391
نویسنده : writer

بذله گویی های شبکه های اجتماعی در هفته گذشته، چه آنهایی که متعلق به نویسنده های ناشناس بودند و چه آنهایی که اسم حقیقی و مجازی بر سر خود داشتند.

1- یارو نه درس خونده؛ نه شغلی داره؛ نه ماشینی... خلاصه هیچی نداره؛ ازش می پرسی ازدواج کردی؟ با اعتماد به نفس میگه هنوز دم به تله ندادم! لامصب تو خودت تله ای!

2- حتی اگر از دوران مهدکودک چشماتون ضعیف باشه، از نظر پدر و مادرتون این کامپیوتر صاحاب مرده باعثشه!

3- تا حالا دقت کردین یکی از سرگرمی های خاص مردم اینه که وقتی از مطب دکتر میان بیرون، حساب کنن ببینند این دکتره روزی چقدر درآمد داره.

4- امروز سوار یه تاکسی شدم کولرش روشن بود، می خواستم سرمو بچسبونم به شیشه و از خوشی گریه کنم!


5- رفتم از دکه روزنامه بخرم یه زنه اومده میگه آقا ببخشید آدامس موزی دارید؟ مرده یه آدامس موزی بهش داده، زنه میگه نه یه طعم دیگشو میخوام!

6- یه رفیق داریم اسطوره مشکلاته، بدشانس، بدهکار، تنها، مشروط...! یعنی دیگه مشکلی نمونده که این تجربه نکرده باشه. زنگ زدم بهش، میدونید آهنگ پیشوازش چی بود؟؟ همه چی آرومه... من چقد خوشحالم...!

7- روش های رفتن به خارج: 1- اتوبوس 2- قطار 3- هواپیما 4- فتوشاپ

8- از خر خر تر، مرغ ماهی خاره، چون همش ماهی می خوره! یعنی هیچ وقت از ماهی زده نشده؟ مثلا هوس قرومه سبزی نمی کنه ؟

9- کسی رو برای زندگیت انتخاب کن، که اگه آب گرمکن هم تو صورتش ترکید؛ بهونه های دیگه ای هم برای ادامه زندگی باهاش داشته باشی!

10- من اگه مراد هم می شدم، زندگی بر وفق خرم بود نه خودم...

11- سوالای رایج همه خونه ها:
این تلویزیون بی صاحاب واسه کی روشنه؟!
چی از جون این یخچال بدبخت می خوای؟!
کی دمپایی دستشویی رو خیس کرده؟
این موقع شب با کی حرف می زنی؟
چشمات در نیومد پای این کامپیوتر کوفتی؟

12- برای مردم غمگین زندگی در شهر آسان تر است.
در شهر شخص می تواند صدسال زندگی کند بدون آنکه متوجه شود مرده و خیلی وقت پیش تبدیل به خاک شده است...

13- در سه حالت میتونی برای «دیگران» مهم باشی: 1. خوشگل باشی 2. پولدار یا مشهور باشی 3. بمیری

14- نیازمندی ها، فوری! به یک دلیل خوب برای زندگی کردن نیازمندیم

15- زندگی جان عزیزم! اگه مایلی یه چند قدمی باهام راه بیا.

16- نقش شاگرد مغازه در فیلم های ایرانی:
+هی پسر بپر برو سر کوچه دو کیلو شیرینی بخر بیار
-چشم اوستاااا

17- یکی از فامیلامون (دختر) یک سال مالزی بود، بعد دو سال رفت کانادا. تنهام زندگی میکنه.
واسه تعطیلات برگشته ایران، خواست بره کیش با دوستش، باباش اجازه نداد!
گفت نمی ذارم تنها بری مسافرت!

18- یک ضرب المثل کره ای هست که میگه: چینی اگر عقل داشت، ژاپنی میشد!

19- یکی از فانتزیام اینه که وقتی یک ثانیه مونده مایکروویو زمانش تموم شه، خاموشش کنم!
اصلا احساس خنثی کردن بمب تو ثانیه آخر بهم دست میده

20- فقط یه پسر ایرانی می تونه وقتی از سر جلسه امتحان میاد بیرون با نیشی باز و خیلی خوشحال بگه افتضاح دادم! یعنی سرخوش تا این حد.

21- یکی از معضلات زندگی ام اینه که همیشه تو سربرگ امتحان جلوی نام، نام و فامیلو کامل می نویسم بعد تازه می بینم پایینش نوشته نام خانوادگی

22- این بچه های جدید چی میفهمن از زندگی؟ چی حالیشونه؟ وقتی یه دست گل کوچیک تو خیابون نزدن

23- یادش بخیر یه زمانی دفترامون خط کشی نداشت با خودکار قرمز دو طرفش خط می کشیدیم. همیشه هم این خط کش لامصب کج می شد گند میزد توش.

24- لذتی که در 10شدن امتحان با تقلب هست، در 20 شدنش بدون تقلب نیست.

25- جون مادرتون اگه ماشین صفر می خرین رو شیشه بنوسید «ماشین صفره»
ولی پلاستیک های رو صندلیشو بکنید!

26- چقدر بدم میاد از این سایتایی که تا میخوای ازشون یه چيز دانلود کنی، میگه اول باید عضو سایت بشین...!

27- شنیدین این پسرای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟
یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من! ازدواج که قصد نمی خواد! پول می خواد که تو نداری!

این دخترای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟

یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من! ازدواج که قصد نمی خواد! خواستگار می خواد که تو نداری!

28- در زندگی هر انسانی چیزهایی هست که به خودش هم مربوط نیست، چه رسد به شما دوست عزیز.

29- واقعا واسه آیفون (دربازکن) توی ایران فرهنگ سازی نشد. می پرسی کیه؟ میگه بازکن، خوب برادر من دارم سوال ازت می پرسم قشنگ گوش کن و پاسخ مناسب بده!

30- به خواهرم می گم دعا کن برام، دعای بچه ها زود اجابت میشه...
میگه: د نه د اگه دعای بچه ها اثر داشت وقتی که من شیش سالم بود و تو او عروسکمو شیکوندی، باید می مردی!

31- اون روزی که مادر پدرا بفهمن دیگه لازم نیست وقتی با خارج حرف میزنن پای تلفن داد بزنن، اون روز روز عید جوانه های بهاریه.

32- اونقدری که واسه تو مایه گذاشتم، اگه به دسته بیل آب می دادم تا حالا میوه داده بود.

33- گاهی باید دست از سرش برداری... و به جاش از پات، برای شوت کردنش استفاده کنی.

34- الان نزدیک به نیم ساعته که ایرانسل بهم اس نمیده، دلم شور میزنه.

35- از صبح تا حالا یه کله دارم درس می خونم یه لحظه خواستم گوشیمو نگاه کنم ببینم ساعت چنده!
یه دفه زرتی مامانم اومد تو اتاق و یه بشقاب پر میوه و تنقلات آورده بود، تا منو دید گفت «منو باش فکر می کردم بچم داره درس میخونه برم به تغذیش برسم، خاک تو سرت» در رو محکم بست و رفت بیرون!

36- به یارو میگم 12 تا نون بده، ماشین حساب درآورده

37- قدیما می گفتن:
ما از صفر شروع کردیم تا به اینجا رسیدیم! آخه این صفر لامصب کجاست که ما هرچی جون می کنیم بهش نمی رسیم؟

38- به نظر من دانشگاه باید این روزایی رو که نمیری سر کلاس از شهریه کم کنه ها. این پولا خوردن نداره!

39- یه روز غضنفر سوار هواپیما میشه یهو هواپیما سقوط می کنه...
(البته این قرار بود جوک باشه اما حادثه خبر نمی کنه!)

40- دیدن بعضی ها وقتی میشینن روی صندلی چرمی بعد صدا میده یه بار دیگه صداشو درمیارن تا بگن صدای صندلی بود؟!

41- یکی از دو راهی های زندگی وقتی است که نمی دانید در شیشه ای مقابل تان را باید بکشید یا فشار دهید.

42- همین روز است گداها سر چهارراه با دستگاه کارتخوان بیان سراغمون

43- تا حالا دقت کردین همه شب ها عین جغد بیداریم ولی شب امتحان ساعت 8 رو کتاب خوابمون می بره؟

44- من اگه بخوام ساعت 7 از خواب بیدار بشم، آلارم گوشیمو این طوری تنظیم می کنم: 6:30 / 6:40 / 6:50 / 7

45- توی تهران، کل جدول مندلیف رو با یه نفس می کشی تو بدن

46- زنه هم بچه بغلشه هم کیفش هم ساکه بچه ها، اون وقت شوهرش عینه دسته جارو کنارش راه میره!

47- اینقدر که ما تو این چند سال از تغییر قیمت کالاها تعجب کردیم؛ فکر نکنم اصحاب کهف بعد اون همه سال که از خواب بیدار شدن و رفتن تو بازار از تغییر قیمت کالاها تعجب کرده باشن.

48- میری از خودپرداز پول بگیری، رمزتو می زنی پول برمیداری، بار دوم کارتو میذاری، رمز رو اشتباهی می زنی، یکی از پشت میگه: آقا رمزتو اشتباه زدی ها...                

 


|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
موضوعات مرتبط: سرگرمی , ,
تاریخ : دو شنبه 29 خرداد 1391
نویسنده : writer

فرق لوازم التحریر دخترا و پسرا!


|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
موضوعات مرتبط: طنز و با حال , ,
تاریخ : یک شنبه 28 خرداد 1391
نویسنده : writer

بازی مکعب هوش یک بازی فکری و تمرکزی جالب و نسبتاً دشوار که مطمئناً شما را جذب خود خواهد کرد.

در این بازی شما باید مکعب مورد نظر در صفحه را با استفاده از دکمه های جهت گر طوری حرکت بدهید که در مکان فرضی مشخص شده و دقیقاً با همان شکل قرار بگیرد.

برای شروع بازی ابتدا بر روی عکس زیر کلیک کنید.


|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
موضوعات مرتبط: بازی انلاین , ,
تاریخ : شنبه 27 خرداد 1391
نویسنده : writer

به تصویر زیر دقت کنید. آیا می توانید نقاط سیاه موجود در تقاطعات نوار های سفید را بشمارید؟!


همان طور که متوجه شدید هیچ نقطه ی سیاهی وجود ندارد و این خطای دید شماست!
 


|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ : شنبه 27 خرداد 1391
نویسنده : writer

به تصویر زیر نگاه کنید و به مربع داخلی آن خیره شوید.


خطای دید شما باعث خواهد شد این مربع را لرزان و متحرک ببینید در حالیکه کاملا ثابت است!

 


|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ : جمعه 26 خرداد 1391
نویسنده : writer

بذله گویی های شبکه های اجتماعی در هفته گذشته، چه آنهایی که متعلق به نویسنده های ناشناس بودند و چه آنهایی که اسم حقیقی و مجازی بر سر خود داشتند.

1- یارو نه درس خونده؛ نه شغلی داره؛ نه ماشینی... خلاصه هیچی نداره؛ ازش می پرسی ازدواج کردی؟ با اعتماد به نفس میگه هنوز دم به تله ندادم! لامصب تو خودت تله ای!

2- حتی اگر از دوران مهدکودک چشماتون ضعیف باشه، از نظر پدر و مادرتون این کامپیوتر صاحاب مرده باعثشه!

3- تا حالا دقت کردین یکی از سرگرمی های خاص مردم اینه که وقتی از مطب دکتر میان بیرون، حساب کنن ببینند این دکتره روزی چقدر درآمد داره.

4- امروز سوار یه تاکسی شدم کولرش روشن بود، می خواستم سرمو بچسبونم به شیشه و از خوشی گریه کنم!


5- رفتم از دکه روزنامه بخرم یه زنه اومده میگه آقا ببخشید آدامس موزی دارید؟ مرده یه آدامس موزی بهش داده، زنه میگه نه یه طعم دیگشو میخوام!

6- یه رفیق داریم اسطوره مشکلاته، بدشانس، بدهکار، تنها، مشروط...! یعنی دیگه مشکلی نمونده که این تجربه نکرده باشه. زنگ زدم بهش، میدونید آهنگ پیشوازش چی بود؟؟ همه چی آرومه... من چقد خوشحالم...!

7- روش های رفتن به خارج: 1- اتوبوس 2- قطار 3- هواپیما 4- فتوشاپ

8- از خر خر تر، مرغ ماهی خاره، چون همش ماهی می خوره! یعنی هیچ وقت از ماهی زده نشده؟ مثلا هوس قرومه سبزی نمی کنه ؟

9- کسی رو برای زندگیت انتخاب کن، که اگه آب گرمکن هم تو صورتش ترکید؛ بهونه های دیگه ای هم برای ادامه زندگی باهاش داشته باشی!

10- من اگه مراد هم می شدم، زندگی بر وفق خرم بود نه خودم...

11- سوالای رایج همه خونه ها:
این تلویزیون بی صاحاب واسه کی روشنه؟!
چی از جون این یخچال بدبخت می خوای؟!
کی دمپایی دستشویی رو خیس کرده؟
این موقع شب با کی حرف می زنی؟
چشمات در نیومد پای این کامپیوتر کوفتی؟

12- برای مردم غمگین زندگی در شهر آسان تر است.
در شهر شخص می تواند صدسال زندگی کند بدون آنکه متوجه شود مرده و خیلی وقت پیش تبدیل به خاک شده است...

13- در سه حالت میتونی برای «دیگران» مهم باشی: 1. خوشگل باشی 2. پولدار یا مشهور باشی 3. بمیری

14- نیازمندی ها، فوری! به یک دلیل خوب برای زندگی کردن نیازمندیم

15- زندگی جان عزیزم! اگه مایلی یه چند قدمی باهام راه بیا.

16- نقش شاگرد مغازه در فیلم های ایرانی:
+هی پسر بپر برو سر کوچه دو کیلو شیرینی بخر بیار
-چشم اوستاااا

17- یکی از فامیلامون (دختر) یک سال مالزی بود، بعد دو سال رفت کانادا. تنهام زندگی میکنه.
واسه تعطیلات برگشته ایران، خواست بره کیش با دوستش، باباش اجازه نداد!
گفت نمی ذارم تنها بری مسافرت!

18- یک ضرب المثل کره ای هست که میگه: چینی اگر عقل داشت، ژاپنی میشد!

19- یکی از فانتزیام اینه که وقتی یک ثانیه مونده مایکروویو زمانش تموم شه، خاموشش کنم!
اصلا احساس خنثی کردن بمب تو ثانیه آخر بهم دست میده

20- فقط یه پسر ایرانی می تونه وقتی از سر جلسه امتحان میاد بیرون با نیشی باز و خیلی خوشحال بگه افتضاح دادم! یعنی سرخوش تا این حد.

21- یکی از معضلات زندگی ام اینه که همیشه تو سربرگ امتحان جلوی نام، نام و فامیلو کامل می نویسم بعد تازه می بینم پایینش نوشته نام خانوادگی

22- این بچه های جدید چی میفهمن از زندگی؟ چی حالیشونه؟ وقتی یه دست گل کوچیک تو خیابون نزدن

23- یادش بخیر یه زمانی دفترامون خط کشی نداشت با خودکار قرمز دو طرفش خط می کشیدیم. همیشه هم این خط کش لامصب کج می شد گند میزد توش.

24- لذتی که در 10شدن امتحان با تقلب هست، در 20 شدنش بدون تقلب نیست.

25- جون مادرتون اگه ماشین صفر می خرین رو شیشه بنوسید «ماشین صفره»
ولی پلاستیک های رو صندلیشو بکنید!

26- چقدر بدم میاد از این سایتایی که تا میخوای ازشون یه چيز دانلود کنی، میگه اول باید عضو سایت بشین...!

27- شنیدین این پسرای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟
یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من! ازدواج که قصد نمی خواد! پول می خواد که تو نداری!

این دخترای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟

یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من! ازدواج که قصد نمی خواد! خواستگار می خواد که تو نداری!

28- در زندگی هر انسانی چیزهایی هست که به خودش هم مربوط نیست، چه رسد به شما دوست عزیز.

29- واقعا واسه آیفون (دربازکن) توی ایران فرهنگ سازی نشد. می پرسی کیه؟ میگه بازکن، خوب برادر من دارم سوال ازت می پرسم قشنگ گوش کن و پاسخ مناسب بده!

30- به خواهرم می گم دعا کن برام، دعای بچه ها زود اجابت میشه...
میگه: د نه د اگه دعای بچه ها اثر داشت وقتی که من شیش سالم بود و تو او عروسکمو شیکوندی، باید می مردی!

31- اون روزی که مادر پدرا بفهمن دیگه لازم نیست وقتی با خارج حرف میزنن پای تلفن داد بزنن، اون روز روز عید جوانه های بهاریه.

32- اونقدری که واسه تو مایه گذاشتم، اگه به دسته بیل آب می دادم تا حالا میوه داده بود.

33- گاهی باید دست از سرش برداری... و به جاش از پات، برای شوت کردنش استفاده کنی.

34- الان نزدیک به نیم ساعته که ایرانسل بهم اس نمیده، دلم شور میزنه.

35- از صبح تا حالا یه کله دارم درس می خونم یه لحظه خواستم گوشیمو نگاه کنم ببینم ساعت چنده!
یه دفه زرتی مامانم اومد تو اتاق و یه بشقاب پر میوه و تنقلات آورده بود، تا منو دید گفت «منو باش فکر می کردم بچم داره درس میخونه برم به تغذیش برسم، خاک تو سرت» در رو محکم بست و رفت بیرون!

36- به یارو میگم 12 تا نون بده، ماشین حساب درآورده

37- قدیما می گفتن:
ما از صفر شروع کردیم تا به اینجا رسیدیم! آخه این صفر لامصب کجاست که ما هرچی جون می کنیم بهش نمی رسیم؟

38- به نظر من دانشگاه باید این روزایی رو که نمیری سر کلاس از شهریه کم کنه ها. این پولا خوردن نداره!

39- یه روز غضنفر سوار هواپیما میشه یهو هواپیما سقوط می کنه...
(البته این قرار بود جوک باشه اما حادثه خبر نمی کنه!)

40- دیدن بعضی ها وقتی میشینن روی صندلی چرمی بعد صدا میده یه بار دیگه صداشو درمیارن تا بگن صدای صندلی بود؟!

41- یکی از دو راهی های زندگی وقتی است که نمی دانید در شیشه ای مقابل تان را باید بکشید یا فشار دهید.

42- همین روز است گداها سر چهارراه با دستگاه کارتخوان بیان سراغمون

43- تا حالا دقت کردین همه شب ها عین جغد بیداریم ولی شب امتحان ساعت 8 رو کتاب خوابمون می بره؟

44- من اگه بخوام ساعت 7 از خواب بیدار بشم، آلارم گوشیمو این طوری تنظیم می کنم: 6:30 / 6:40 / 6:50 / 7

45- توی تهران، کل جدول مندلیف رو با یه نفس می کشی تو بدن

46- زنه هم بچه بغلشه هم کیفش هم ساکه بچه ها، اون وقت شوهرش عینه دسته جارو کنارش راه میره!

47- اینقدر که ما تو این چند سال از تغییر قیمت کالاها تعجب کردیم؛ فکر نکنم اصحاب کهف بعد اون همه سال که از خواب بیدار شدن و رفتن تو بازار از تغییر قیمت کالاها تعجب کرده باشن.

48- میری از خودپرداز پول بگیری، رمزتو می زنی پول برمیداری، بار دوم کارتو میذاری، رمز رو اشتباهی می زنی، یکی از پشت میگه: آقا رمزتو اشتباه زدی ها...                

 


|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ : پنج شنبه 25 خرداد 1391
نویسنده : writer

یک بازی بسیار پر طرفدار و محبوب، در این بازی سعی کنید هر 3 تکه جواهر همرنگ و هم شکل را در یک ردیف یا در یک ستون کنار هم قرار بدهید.

 در این بازی سعی کنید هر 3 تکه جواهر همرنگ و هم شکل را در یک ردیف یا در یک ستون کبار هم قرار بدهید. این بازی بصورت مرحله ای است.

 
برای شروع بازی ابتدا بر روی عکس زیر کلیک کنید.
 
 



|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
موضوعات مرتبط: بازی انلاین , ,
تاریخ : پنج شنبه 25 خرداد 1391
نویسنده : writer

پرسپولیسی ها پس از خرید ستاره های فصل گذشته لیگ برتر، سراغ گزینه های خارجی خود رفته اند و گفته می شود هافبک تدافعی سابق اینترمیلان و پورتو در صدر فهرست رویانیان قرار دارد. ویتور هوگو گومز پاسور ملقب به پله، هافبک 24 ساله ای است که مسوولان پرسپولیس مذاکره خود با او را آغاز کرده اند.


پله که ملیتی پرتغالی دارد فوتبال خود را از ویتوریا گیمارش آغاز کرد و در سن 19 سالگی به اینتر پیوست. او ابتدای فصل نیمکت نشین بود اما نیم فصل دوم آرام آرام به ترکیب اصلی نزدیک شد و حدود 15 بازی برای نراتزوری ها انجام داد. اوج بازی های پله با پیراهن اینتر در مسابقات کوپا ایتالیا بود. در مرحله یک چهارم نهایی اینتر و یوونتوس رو در روی هم قرار گرفتند و پله در بازی برگشت ورزشگاه المپیک تورین یکی از بهترین بازی های خود را به نمایش گذاشت. وظیفه پله در آن مسابقه بستن فضای خط میانی بود و در نهایت مائورو کامورانزی به خاطر خطا روی او از زمین مسابقه اخراج شد. پله در بازی فینال کوپا ایتالیا هم مقابل رم به  میدان رفت و از فاصله 30 متری توانست تک گل تیمش را وارد دروازه جالوروسی ها کند.

پس از حضور مورینیو، اینتر برای خرید ریکاردو کوارسما مجبور شد پله را به عنوان بخشی از قرارداد راهی پورتو کند. فریرا سرمربی پورتو هیچ اعتقادی به پله نداشت و این هافبک پرتغالی خیلی زود زادگاهش را ترک کرد. در سال 2009 پله در یک قدمی پیوستن به جنوا بود اما در نهایت به صورت قرضی راهی رئال وایادولید شد و 23 بار در لالیگا به میدان رفت. پله دو فصل گذشته را در لیگ ترکیه سپری کرده و با پیراهن شماره 8 اسکیسهیر اسپور به میدان می رود.

این هافبک سیه چرده بیشتر به عنوان هافبک باکس تو باکس شناخته می شود و وظیفه پوشش دادن فضاهای خالی خط هافبک و تغذیه دیگر هافبک ها و مهاجمان تیم را برعهده دارد. خصوصیاتی که می توان به نقش باستین شوان اشتایگر در تیم ملی آلمان تشبیه کرد. باتوجه به قرارداد 3 ساله پله با این تیم ترک و باقی ماندن فقط یک سال از این قرارداد، جذب این هافبک پرتغالی غیرممکن به نظر نمی رسد، اما تا به حال سابقه نداشته بازیکنی 24 ساله با سابقه حضور در برترین لیگ های اروپایی راه ایران را در پیش گیرد.

 


|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ : پنج شنبه 25 خرداد 1391
نویسنده : writer


*من مسوول چیزی هستم که می گم، نه چیزی که تو ازش برداشت می کنی!

******

*ای خدا دمت گرم ما رو بفرست به مرحله بعد دیگه! این مرحله که همش غوله!

******

*بعضی ها شانس در خونشونو نمیزنه، بلکه درست میزنه وسط پیشونی شون!

******

*بعضی از آدم ها شبیه سوراخ های اول کمربندن. همیشه هستن اما هیچ وقت به کارت نمیان!

******

*باید تو چشم اونایی که واسشون کاری می کنی اما تشکر نمیکنن زل بزنی بگی، وظیفم نبود. لطف کردم!

******

*لذتی که تو سواری بر خر شیطون هست تو سواری لامبورگینی نیست!

******

*یادتونه سر کلاس تخته پاک کن رو خیس می کردیم می کشیدیم رو تخته، فکر می کردیم خیلی تمیز شد، بعد که تخته خشک می شد می دیدیم چه گندی زدیم.. الان همین حس رو نسبت به زندگی دارم!

******

*دقت کردی وقتی غیبت می کنیم و یکی میگه غیبت نکن، همون لحظه می گیم جلوروشم میگم؟؟؟

******

*ای همه کسانی که پشت سر من حرف می زنید؛ عاشقتونم که اینقدر درگیره من هستید.

******

*ما به بانک اعتماد می کنیم و پول هامون رو می ذاریم،اونجا ولی بانک به ما اعتماد نداره حتی خودکارهاشو هم زنجیر می بنده!

******

*شیر افریقایی هر شب که می خوابد می داند که فردا باید از کند ترین غزال افریقایی کمی تندتر بدود، تا از گرسنگی نمیرد. غزال آفریقایی هر شب که می خوابد می داند که فردا باید از تندترین شیر آفریقایی کمی تندتر بدود تا کشته نشود. مهم نیست که تو شیر هستی یا غزال مهم این است که فردا را از امروز تندتر بروی...

******

*ایرانسل دیگه داره جای دوستامو پر می کنه، فقط مونده اس ام اس بده کجایی؟      

******
   


 


|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ : چهار شنبه 24 خرداد 1391
نویسنده : writer

جدول کامل نقل و انتقالات لیگ برتر سال 1391 تا کنون

احتمالی
قطعی

نام تیم

بازیکنان خروجی

بازیکنان ورودی

پرسپوليس

 

معمارزاده - هوشيار - آودوکيچ - محمد الهايي - نصرتي  - علیرضا محمد

 

گردان - ادينيو - محسن بنگر - محمد قاضي - سيدجلال حسيني -  محمدرضا خانزاده - علي اسماعيل زاده - حسين ماهيني - بهمن طهماسبي - پژمان نوري

استقلال

 

 

سياوش اکبرپور-ميثم بائو - ميگل پدرو - امين منوچهري - هاشم بيک زاده - کريم انصاريفرد - قاسم دهنوي - اميرحسين صادقي - فابيو کارواليو - میثاق معمار زاده - ایمان مبعلی

تراکتورسازي

 

حدادي فر- سياوش اکبرپور - اميرحسين صادقي - دباغ

 

آنسلمو گنزالس - ژائو ويلا - ايران پوريان -نصرتي

سپاهان

 

  محسن بنگر - سيدجلال حسيني - مهدي کريميان - هاشم بيک زاده

 

باقر صادقي - محمد غلامي - محسن ايران نژاد - محمد علي احمدي - فرشيد طالبي - میلاد زنیدپور

راه آهن

 

کاظمي - محمدرضا خانزاده

 

نفت تهران

 

مارسيو خوزه - علي بيرانوند

 

وريا غفوري - ابوالفضل قرباني - وحيد حمدي‌نژاد

صباي قم

 

رضا عنايتي- حامد لک -وحيد حمدي‌نژاد - احمد خرمالي - مسعود غلامعلي‌زاد - سهراب بختياري‌زاده - مسعود کشوري - مرتضي هاشم‌زاده - حميد فرزانه - حجازي‌پور - حسين گوهري - ميثم مهاجر - علي مولايي -احمد داوودي

 

ميثم خداشناس - سعيد لطفي - ميلاد جهاني - محسن خليلي - فرشاد قديري - مهرداد طهماسبي
 

ذوب آهن

    محمد علي احمدي - ماهيني - طالبي - کاسترو - سيد محمد حسيني - قاضي - گردان - باقر صادقي

 

مهدي رجب زاده - حدادي فر - محسن مسلمان -ابراهيم محمدي-سپهر حيدري  - عيسي اندوي - همامي

فولاد

جابا موجيري - آندره - سامان صفا-کاملي - کاوه رضايي - نادر احمدي

 

عباس پورخسرواني - عامر شفيع

نفت آبادان

 

رضا خالقي فر -سيامک کوهنورد - مصطفي صبري

 

مهدي دغاغله  -  ابوذر رحيمي  - محمد الهايي - علیرضا محمد

مس

 

سپهر حيدري  - قاسم دهنوي - محسن خليلي - فرشاد قديري

 

محمد علي احمدي - ايوان پتروويچ - فردريک کانوته - رضا عنايتي - مسعود نظر زاده - کاظمي - حميد کاظمي - شهرام گودرزي - مهدي کريميان - سيف پناهي - روشني - مهدي محمدي

سايپا

 

   امين منوچهري - کريم انصاريفرد - قرباني - خيري - لطيفي - محمدرضايي - انصاري - آشتياني - بابايي - بيرانوند - روانخواه

 

 مارسيو خوزه - جونيور تورتا - مهرداد کريميان - کاوه رضايي - ارزاني - شاه وراقي - براتي - سليمان نژاد - لطف الله نژاد - نوروزي - رياحي

گهر زاگرس

 

 

آلومينيوم هرمزگان

 

بهمن طهماسبي

 

 

پیکان

جونيور تورتا - ارزاني

 

طاهري - کاملي - دباغ

فجر سپاسي

مهدي رجب زاده - مهرداد کريميان

 

بابک  لطيفي - رضا خالقي فر- سيامک کوهنورد  - مصطفي صبري

شهرداري تبريز

وريا غفوري - ميثم بائو - شهرام گودرزي - ايران پوريان - همامي

 

-----

ملوان بندرانزلي

 

محسن مسلمان - مهدي دغاغله 

 

شاهين بوشهر

 

ايوان پتروويچ - طالب لو  - عباس پورخسرواني - مسعود نظر زاده - محسن ايران نژاد - بابک  لطيفي
 

 

-----

مس سرچشمه

 

 

-----


|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ : سه شنبه 23 خرداد 1391
نویسنده : writer

یک بازی جالب و جذاب و راحت که در آن شما نقش یک پیرمرد معدنچی را دارید که باید با اقدام به موقع نسبت به برتاپ قلاب، آن را به سنگ های طلا برساند و آنرا استخراج کند!

برای پرتاب قلاب از دکمه جهت گر پایین استفاده کنید. برای شروع بازی بر روی عکس زیر کلیک کنید.


|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ : سه شنبه 23 خرداد 1391
نویسنده : writer


با ماوس چه کارها که نمیشه کرد!

اندکی تحمل فرمایید تا تصویر به طور کامل بارگزاری شود.


|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ : دو شنبه 22 خرداد 1391
نویسنده : writer

یک بازی جذاب و جنگی که هیجان حضور در یک مبارزه واقعی را در شما ایجاد خواهد کرد.

شما در این بازی نقش یک تیراندازی را دارید که باید با سلاح و ابزار مختلفی که در دست دارید از حملات نیروهای دشمن به مقرّ خود دفاع کنید.سلاح شما طبق تصویر زیر با فشار دادن دکمه های 1 تا 6 تغییر خواهد کرد.


برای شروع بازی بر روی عکس زیر کلیک کنید.


|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ : دو شنبه 22 خرداد 1391
نویسنده : writer

روزی، سنگتراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگـانی رد می شد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد.

در یک لحظه، او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. تا مدت ها فکر می کرد که از همه قدرتمند تر است، تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر می شدم!

در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم می کردند. احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است.

او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند.

پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است، و تبدیل به ابری بزرگ شد.

کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بارآرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد.

همان طور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خرد می شود. نگاهی به پایین انداخت و سنگتراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است...


|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ : یک شنبه 21 خرداد 1391
نویسنده : writer



برای شروع بازی بر روی عکس زیر کلیک کنید.


 
 


|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ : یک شنبه 21 خرداد 1391
نویسنده : writer



رمضاني = رم + ضاني(xani)






بابک






طوطي





التماس






بهنوش بختياري





نوکيا





کيارستمي = کيا(KIA) + رستم






فوتبال





رو در وايسي





ماهيتابه





بامزي





مارياکري





ليزينگ





دل(Dell) به دل(Dell) راه داره


|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ : یک شنبه 21 خرداد 1391
نویسنده : writer

ایام امتحانات دانشجوی ایرانی!


|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ : شنبه 20 خرداد 1391
نویسنده : writer

کرش، شغال دوست داشتنی نسل نسبتاً جدید گیم باز ها.یک بازی از سری بازی های کرش که مطمئناً از آن لذت خواهید برد.

برای شروع بازی ابتدا بر روی عکس زیر کلیک کنید.


|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
موضوعات مرتبط: بازی انلاین , ,
تاریخ : شنبه 20 خرداد 1391
نویسنده : writer


غلط نامه کدخدا!


جواد خیابانی!




حامد بهداد!




دب اصغر!





بیل گیتس!




سیزده به در



دستهای آلو دِه!




جوش شیرین!





قهرمانی!





گونیا!


























|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
موضوعات مرتبط: طنز و با حال , ,
تاریخ : جمعه 19 خرداد 1391
نویسنده : writer

حتما تاحالا نام بازی محبوب Angry Birds یا پرندگان خشمگین را شنیده اید یا حتی آندسته از دوستانی که طرفدار بازی های کامپیوتری هستند از این بازی مهیج لذت کافی برده اند. بطور کلی دیگر کمتر کاربر و گیمری پیدا می‌شود که نسخه‌ای از این بازی را بر روی تلفن همراه و یا بر روی رایانه خود نصب و لذت آنرا تجربه نکرده باشد

داستان بازی در نوع خود بسیار جالب است. شما در نقش پرندگانی ظاهر می‌شوید که مرغهای شما دزدیده و زندانی شده و شما نیز با تمامی بستگان خود که شامل انواع پرنده می‌شود برای آزاد کردن مرغهای خود و از بین بردن این حیوانات بد جنس به آنها حمله می‌کنید.

برای شروع بازی بر روی عکس زیر کلیک کنید.

 
 
 
 

 


|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
موضوعات مرتبط: بازی انلاین , ,
تاریخ : جمعه 19 خرداد 1391
نویسنده : writer

- حالا همه عکاس و طراح و گرافیست هم نشدین نشدینا، مملکت به نجار، بقال و میوه فروش هم نیاز داره. از ما گفتن بود!

2- آرزو دارم یک بار... فقط یک بار دیگه برگردم به دوران مدرسه ساعت انشاء، بهم بگن موضوع انشاء: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...! یا مثلا موضوع آزاد.

اونوخ بجای نوشتن از فواید درخت و درختکاری خیلی حرفا واسه نوشتن داشتم.

3- این آقایون محترم همچین می گن دخترای امروزی آشپزی بلد نیستن، خونه داری بلد نیستن، یکی ندونه انگار خودشون مثل مردای قدیم میرن از صبح کار می کنن تا بوق سگ! بابا شماهارو که باید با بیل ساعت 12 از زیر پتو بیرون آورد.

4- هنوز دروغهایت را در گنجه دارم. گاهی باورشان می کنم و باز عاشقت می شوم!

5- تفاوت را احساس کنید!
شاعر اصفهانی: بدنبالت میام هرجا که باشی
شاعر شیرازی: سر راهت نشینم تا بیایی

6- گاو اولی: ما!
گاو دومی: مااااا مااااا
گوسفند وارد ماجرا میشه: بع
گاو اولی: مااااا
گوسفند دومی: بع
گوسفند اولی: بع بع...

نه واقعا نشستی این گفت و گو رو تا آخر خوندی؟ الان هم منتظر بقیه ماجرا هستی؟ ای جانم!

7- می گن واسه کسی بمیر که برات تب کنه، الان یه نمه تب دارم، برنامه ت چیه؟!

8- مردم فقط به یک روش با شما برخورد می کنند، هر روشی که به آنها اجازه دهید.

9- آلیس به یک دوراهی رسید و یک گربه را روی درخت دید
به گربه گفت: «از کدام مسیر باید بروم؟»
گربه پرسید: «به کجا می خواهی بروی؟»
آلیس پاسخ داد: «نمی دانم»
گربه گفت: «پس مهم نیست که از کدام راه بروی» (آلیس در سرزمین عجایب)

10- فقط یه ایرانی می تونه بعد از اینکه جواب آزمایششو گرفت و سالم بود بگه: این همه ول خرج کردمی و هیچی مونم نبود!

11- کاش واسم خواستگار می اومد، بعد من می گفتم: شما اومدین منو بگیرین؟ اونام می گفتن: بله! بعد منم می دویدم و داد می زدم: اگه می تونین منو بگیرین... اگه می تونین منو بگیرن!

12- بعضی از این پشه ها قیافشون انقدر مظلومه که آدم میخاد خودش رگشو پیدا کنه بزاره تو دهنشون!

13- یه بز هم نداریم؛ بهش ثابت کنیم چه علف شیرینی هستیم.

14- نمی خواهم بعد از مرگم به احترامم یک دقیقه سکوت کنی

اکنون که زبانت نیش دارد دهانت را ببند

15- قبل از 12 بخوابیم میگن مرغی، بعد از 12 بخوابیم میگن جغدی، راس 12 بخوابیم میگن بمیر بابا با این سروقت خوابیدنت...

چه غلطی کنیم بالاخره؟

16- یه روزایی هست که یهو قصد می کنی اتاقتو مرتب کنی... همه وسایلتو که می ریزی بیرون تازه میفهمی چه غلطی کردی

17- همیشه سعی کردم تو زندگیم با کسانی که در برخورد با اطرافیان کلمه هایی مثل: جوجو، عجیجم، عجقم و... رو استفاده می کنن کنار بیام!
ولی خدایی دیگه تحمل جمله: «تی تال می تونی؟» (چی کار می کنی؟) از توانایی و اعصاب من خارجه!

18- برای کسی که می فهمه هیچ توضیحی لازم نیست! برای کسی که نمی فهمه هر توضیحی اضافه است!

19- ما زنها رسم خوبی داریم. زمانه که سخت می گیرد، شروع می کنیم به کوتاه کردن ناخن ها، موها، حرف ها، رابطه ها. (ویرجینیا وولف)

20- دقت کردید هر وقت تو زندگیتون یه روزنه امید پیدا می شه

سریع یه پطروس فداکار پیدا می شه انگشتش رو می کنه توش

21- وارد یه مهمونی میشی، یه عده زیادی برات پا میشن
حالا میخوای احوال پرسی کنی تنوع جملاتت به صفر می رسه
سلام حال شما؟
سلام حال شما چطوره؟
سلام احوالتون؟
سلام خوبین؟ خونواده خوبن؟
سلام، حالتون چطوره؟
و این دوره گردش ادامه دارد

22- دقت کردی وقتی یکی بهت میگه: «اگه یه سوال ازت بپرسم راستشو میگی؟»

نگران می شی، یاد تمام دروغا و کارای بدی که انجام دادی میفتی

23- قدیما ظرف یکبار مصرف نبود...

دختر همسایه دوبار میومد، یه بار نذری میاورد، یه بار میومد واسطه ظرفش، آدم فرصت فکر کردن و تصمیم گیری داشت.... بعد میگن چرا آمار ازدواج پایین اومده!

24- وقتی یه بسته پفک یا چیپس رو به صورت اشتراکی دارم با دوستم می خورم

همش یه حسی بهم میگه اون بیشتر خورده، در حقم اجحاف شده...

25- دارم مسواک می زنم بابابزرگم دندون مصنوعیش رو آورده گذاشته تو جیبه پیرهنم می گه یه دستی هم به دندونای ما بزن!

26- دوستم گفت فقط پیاز می تونه اشک آدم رو دربیاره... منم واسه اینکه ثابت کنم اشتباه گفته با نارگیل زدم تو سرش.

27- اگه یه موقعی تو یه موقعیتی گیر کردین که یکی می خواست بکشتتون زودی بگین: بکش! بکش راحتم کن! معطل چی هستی؟ د یالا لعنتی!

تو همه فیلما امتحان خودشو پس داده.

28- کچل باشی... بری بالای شهر میگن مد روزه، بری مرکز شهر میگن سربازی، بری پایین شهر میگن زندانی بودی! این همه تفاوت توی شعاع 20 کیلومتر...!

29- یه زمانی هرکی پولش به میلیون می رسید پولدار حساب می شد، الان یه میلیونر تو ایران نهایتا می تونه ماشینشو بیمه کنه و چند کیلو هم گوجه سبز با بقیه پولش بخره!

میلیاردر هم می تونه نهایتا یه خونه معمولی حیاط دار با یه ماشین معمولی روز دنیارو داشته باشه، تازه باید یه میلیون آخرشم واسه بیمه و گوجه سبز نگه داره!

30- از تمام دنیا یک صبح سرد، یک چای داغ و یک صبح بخیر تو، برایم کافی است...

31- دقت کردین که هرکدوممون حداقل یکبار تلاش کردیم که کلید لامپو بین حالت خاموش و روشن نگه داریم؟

32- روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی. اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری! دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی و سوم اینکه در بهترین کاخ ها و خانه های جهان زندگی کنی پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟ لقمان جواب داد: اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که می خوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد. اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است. و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آن وقت بهترین خانه های جهان مال توست.

 


|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ : پنج شنبه 18 خرداد 1391
نویسنده : writer


غلط نامه کدخدا!



سلام از ماست!





بی باک!









رباط کریم!









سنجاقک!





زیر آب زن = زیراب زن




بهینه!





میگ میگ!









ویتامین!





گل پای گان (Gun) = گلپایگان





ذولفنون!








 


|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ : پنج شنبه 18 خرداد 1391
نویسنده : writer

|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ : پنج شنبه 18 خرداد 1391
نویسنده : writer


تفاوت روز زن و روز مرد تو یک نگاه!


|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ : چهار شنبه 17 خرداد 1391
نویسنده : writer

اگه تونستی سربازا رو تو عکس پیدا کنی!

به تصویر زیر دقت کنید.دو سرباز تو این تصویر وجود دارن.آیا می تونید پیداشون کنید؟!









بیشتر دقت کن!







ایناهاشن!



به این میگن استتار!
 


|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ : چهار شنبه 17 خرداد 1391
نویسنده : writer

 در آخرین ساعات 16 خرداد ماه، بسیاری از مردم ایران، به پشت بام ها شتافتند تا تبلیغ پپسی کولا بر روی ماه را مشاهده کنند ، ولی این مورد ، در کمال تاسف ، دروغی شرم اور بود و چنین چیزی از اساس وجود نداشت!

 گزارش ها حکایت از آن دارد که صدهاز هزار نفر از مردم ایران ، راس ساعت 10 و نیم امشب با حضور بر پشت بام ها، دقایق طولانی به ماه خیره شدند تا شاید تبلیغ پپسی را روی ماه ببینند!


این در حالی است که گروهی از مردم همان دقایق نخست، پشت بام را ترک کردند و به دروغ بودن این خبر، پی بردند، اما بسیاری نیز تا لحظاتی پیش، به ماه خیره شده بودند!

نکته عجیب تر آنکه، گروهی دیگری از مردم تا این لحظه از نیمه شب (1 بامداد) با طرح این مسئله که "ایران با کشورهای غربی، تفاوت زمانی دارند" همچنان به ماه خیره شده اند!

قابل ذکر است، این خبر که ابتدا توسط سایت های بی هویت و پس از آن توسط خبرگزاری ایسنا مخابره شده است، با اعتراض گسترده صدها هزار مردمی مواجه شده که دقایق طولانی از وقت خویش را صرف تماشای این پدیده ی عجیب کردند!

گرچه احتمال وقوع چنین اتفاقی در دنیای مدرن کم نیست و برخی نیز معتقدند این طرح تحقیقاتی، طی آینده ای نزدیک اجرایی می شود، اما اینکه چگونه این خبر طی مدتی کوتاه به خبر نخست تبدیل شد و حتی برخی از زمان دقیق وقوع این حادثه خبر دادند ، خود ماجرایی دیگر دارد.

دروغ بود!

در همین حال، یک شوخی‌پرداز رسانه‌ای ایرانی، ماجرای پروژه تبلیغاتی تاباندن لوگوی پپسی روی کره ماه را شایعه خواند و دست داشتن در آن را رد کرد.

وی که پیشتر شایعه‌هایی چون کج شدن برج میلاد و سمند طلایی را منتشر کرده، در وبلاگ شخصی خود نوشت: «به خاطر تماس‌ها و پیغام‌هایی که در چند روز گذشته دریافت کردم، کلافه شده‌ام.

 برخی انتشار شایعه تاباندن لوگوی کمپانی آمریکایی پپسی روی سطح کره ماه را به من نسبت می‌‌دهند و گروهی هم می‌گویند: چون ملت سر کار رفته‌اند، بهتر است اعلام کنی که یک شایعه بوده، هرچند نقشی در آن نداشتی».


او با تاکید بر این که قرار نیست لوگوی پپسی یا هیچ شرکت دیگری روی کره ماه قابل تماشا باشد، اشاره داشته: «این ماجرا یک شایعه بود. خواهش می‌کنم در خانه‌هایتان بمانید و به زندگی خود ادامه دهید. من هم در این ماجرا هیچ نقشی نداشتم، ندارم و نخواهم داشت. پس ماجرای خیالی پپسی و ماه را رها کنید».

زودباوری ملت ایران و غلوهای کم نظیر / منبع خبر چه کسی بود؟

در این مورد ذکر دو نکته ضروری است، نخست زودباوری مردم ایران و علاقه به شنبدن اخبار باورنکردنی، مسئله ایست که از دیرباز در ایرانیان دیده می شده و پس از ظهور تکنولوژی، جدی تر شده است.

زودباوری و بزرگ جلوه دادن یک دروغ، تا جایی پیش رفته که سایت ایسنا که منبع اصلی خبرش (نه رویترز و نه آسوشیتدپرس) بلکه مدیرگروه روابط عمومی دانشگاه جامع علمی کاربردی واحد فرهنگ و هنر کرمانشاه، است!!

این شخصیت در این گفت و گو، چنان به ادعایی چنین وسعت داده و به حدی غلوهای عجیب و غرب و بافته های پیچیده به زبان آورده که باورش بسیار مشکل است، او گفته است: یقینا ماه متعلق به همه مردم روی زمین است، اما آیا یک شرکت با نهایت خودخواهی چنین حقی دارد که لوگوی خود را بر روی ماه قرار دهد؟

او در پایان، اوج اظهارنظرش را با اعتراض به پپسی به پایان می برد: یک شرکت با نهایت خودخواهی چنین حقی دارد که لوگوی خود را بر روی ماه قرار دهد؟!

از سوی دیگر، تئوریسین های چنین دروغ نادرستی، تبلیغی چنین شگفت انگیز را برای "پپسی کولا" کرده اند و جا دارد حداقل دستخوشی اندک از پپسی بگیرند!

در این مورد، خوب است مسئولین امر با پیگیری مشخص کند که چه کسانی، پشت پرده این "سرکاری عظیم" بودند و چنین دروغ شرم آوری را رواج دادند؟       

 


|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ : سه شنبه 16 خرداد 1391
نویسنده : writer


غلط نامه کدخدا!


آش + تی(Tea)=آشتی!



آبیـدال!





موسیر!




پله(PELE) برقی!=پلّه برقی





سرسام!





قندهار!





دِل(ِِDELL) شده گان(GUN)= دلشدگان!









سر رسید!





شنی سل(Cell)= شنیسل!









شستشوی مغزی!




سی دی رام!





سیاست!





کتک!





باربی!




|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ : سه شنبه 16 خرداد 1391
نویسنده : writer

*اعتراف می کنم یه بار تو ابتدایی املا را 11 گرفتم. خانواده باید زیر برگه را امضا می کردن و ما نشون معلم می دادیم. من هم نمی خواستم همین زیر برگه را با دست خط بچگانه خودم امضا کردم زیرشم نوشتم... ملاهزه شد...

*اعتراف می کنم بچه که بودم تو دیکته مردود می شدم و برگه دیکته رو زیر فرش قایم می کردم. مامانم هم پیداش می کرد و تنبیه می شدم. بعدش من باز دیکته کم می شدم و می بردم زیر فرش قایم می کردم. نمیدونم یا خیلی دوست داشتم کتک بخورم یا اینقدر خنگ بودم که فکر می کردم دفعه قبل هم که مادرم پیداش کرد اتفاقی بوده.

*اعتراف می کنم دوران طفولیت یکی از بازی های من و داداشم این بود. یه پتو مینداختیم وسط خونه، می نشستیم توش، یه مگس کشم برمی داشتیم پارو می زدیم، بعد فکر می کردم الان تو مدیترانه ایم. تازه غرق هم می شدیم.

*اعتراف می کنم کلا آدمی نظیف و بهداشتی هستم. روزی 20 دفعه دستام رو می شورم اما خیلی به حله موله اعتقاد ندارم. اون لذتی که تو خشک کردن دست ها با پشت و شلوار و آستین پیرهن هست تو حوله لطیف نیست!

*اعتراف می کنم بچه که بودم فکر می کردم چای قندپهلو هم مث سینه پهلو یه مریضیه.

*اعتراف می کنم تو 10 سالگی یه نامه واسه لینچان نوشتم که هوسانیانگ رو نگیره، بیاد با من ازدواج کنه. آدرسشم این بود خارج لیان شامپو... بعد که می خواستم پستش کنم مامانم پیداش کرد. من هم از دست مامانم قاپیدمش و جلوش عین بزغاله جویدمش و قورتش دادم. انگار که سند محرمانه طبقه بندی شده ام آی 6 بود...

*اعتراف می کنم یکی از چالش های بزرگی که در کودکی فراروی من بود و باهاش درگیر بودم این بود که چه جوری «فریبرز عرب نیا» و «ابوالفضل پورعرب» رو از هم تفکیک کنم!

*اعتراف می کنم یکی از دغدغه های دوران کودکی من این بود که «نخ» وسط نبات چی کار می کنه آخه؟!

*اعتراف می کنم یکی از سرگرمی های پلید من اینه که توی جمع هدفون می زارم گوشم. آهنگ پلی نمی کنم. بعد گوش می کنم ببینم بقیه را جع به من چی می گن...

*اعتراف می کنم توی دستشویی نشسته بودم که از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت سلام حالت خوبه؟ من اصلا عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش. اما نمی دونم اون روز چم شده بود که پاسخ واقعا خجالت آوری دادم. بد نیستم. بعدش اون پرسید: خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟ با خودم گفتم، این دیگه چه سوالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم. برای همین گفتم: اه منم مثل خودت فقط داشتم از اینجا می گذشتم. وقتی سوال بعدیش رو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور می شه، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم.

پرسید: «منم می تونم بیام طرفت؟» سوال کمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مودب باشم و با حفظ احترام صحبت مون رو تموم کنم، مناسب تره، به خاطر همین بهش گفتم: نه الان یکم سرم شلوغه! یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت: «ببین، من بعدا باهات تماس می گیرم. یه احمق داخل دستشویی بغلی همش داره به همه سوال های من جواب میده.»

 


|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ : دو شنبه 15 خرداد 1391
نویسنده : writer

- گمونم اسب سفید شاهزاده منو کشتن و باهاش سوسیس درست کردن وگرنه امکان نداشت اینقده دیر کنه 2- می گن پول چرک کف دسته؛ دست ما هم که کلا آنتی باکتریال!

3- مدرسه: سه سیب داریم، دو تای دیگر از علی می گیریم، حالا چندتا سیب داریم؟

مشق شب: اگر یک هندوانه سه کیلویی را بین پنج نفر تقسیم کنیم به هر یک چه مقدار می رسد؟

امتحان: علی 12 موز دارد، قطار او هفت دقیقه تاخیر دارد، وزن خورشید را حساب کنید!

4- ترمینال همون ترمینال اما رفتن کجا و اومدن کجا

5- حتی مزخرف ترین چیزهای ممکن بعدها به خاطره های شیرین تبدیل میشن

مثلا صدای مودم دایل آپ موقع کانکت شدن

6- ملت فکر می کنن در اتاقای ما، مثه در یخچال خود به خود بسته میشه. پشت سرشون نمیبندنش

7- هرکس به طریقی دل ما می شکند! اما تو خیلی خلاقیت به خرج دادی، آفرین.

8- اوضاع اونقدر عجیبه که هرکی از هر دهه ای هست فکر می کنه جزو نسل سوخته است!

9- بعضی وقتا دلم واسه مامانم می سوزه وقتی میان تو اتاقم و غرق دنیای مجازی میشم و اون تنها نشسته تلویزیون می بینه. چه نسل بی عاطفه ای شدیم ما

10- همیشه دود سیگار به سمتی میره که نمی خوای، دقیقا مثه مسیر زندگی ما...

11- ای کاش الانم مثل بچگی بزرگترین نگرانیم این بود که وقتی آدامس می خرم عکسش تکراری نباشه...!

12- وقتی این نوشته های سوزناک بعضیا رو می خونم که از رفتن عشقشون دارن پر پر می شن، دلم می خواد برم عشقشونو پیدا کنم، دوتا بزنم تو گوشش، بگم الاغ! داری می کشیش بدبختو! برگرد

13- در تاریخ تنقلات همه جور آدمی داشتیم از آدم نابغه ای که بستنی رو اختراع کرد تا اون آدم ناتوانی که تخمه ژاپنی رو به آجیل اضافه کرد

14- به علت گرانی بانک مرکزی به مناسبت روز مرد کارت های آفرین صد آفرین و هزار و سیصد آفرین همسر خوب و نازنین چاپ کرد

15- پیرمردهای 90 ساله هم توی جمعشون به همدیگه میگن «بچه ها»

16- یه آهنگ توی پلی لیستت هست که همیشه ازش رد میشی اما هیچ وقت پاکش نمی کنی

17- انگیزه چک کردن میس کال ها:

پنج درصد اهمیت کسی / کسانی که تماس گرفتن

95 درصد خلاص شدن از اون آیکون اعصاب خردکردن نشون دهنده میس کال

18- رفته بودیم یه جا مهمونی، صاحب خونه یه دختر ملوس داشت، سه، چهار سالش بود، دیوار راستو می رفت بالا! نازش کردم، بوسیدمش و بهش با لحن بچگونه گفتم: خاله دون، چن سالته عجیییجم؟ اسمتو بهم میگی خانونمه خوججل؟

چند ثانیه تو چشام نگاه کرد، بعدش خیلی جدی گفت: خب مثل آدم حرف بزن ببینم چی میگی...!

19- خواستم خونه عشقو تو قلبت بسازم اما شهرداری مجوز نداد!

20- ینی فک کنم مسوولان یوفا با مسوولان دانشگاه ما هماهنگ کردن که از روز شروع فرجه ها بازی های یورو 2012 رو شروع کنند و اختتامیه اش هم همزمان با اتمام امتحانات ماست.

مراقب باشید بچه ها که من دو سال پیش تو جام جهانی داغون شد امتحانام!

21- این عذاب وجدان گرفتن ها در روزای آخر تعطیلات کاملا نرمال و از علایم سلامتی دانشجویان و دانش آموزان است

22- هر امتحانی سه فاز دارد: فاز فرجه ها که عموما به فنا می رود

فاز ایام امتحانات که عموما به فکر کردن راجع به راه کارهای تقلب می گذرد

فاز بعد از امتحانات که به پاچه خواری اساتید و التماس سپری می شود

23- راوی قصه عاشق دخترک شده بود، قصه را طول می داد تا شاهزاده قصه کمی دیرتر برسد

24- یادمان باشد اگر قاطرمان تنها شد، طلب عشق ز هر کره الاغی نکنیم

25- شما یادتون نمیاد، همین دو ساعت پیش ساعت چهار بود

26- خرخون مجرم نیست، بیمار است. بیایید با خرخون ها مثل بیماران رفتار کنیم...! (ستاد حمایت از بیماری های خیلی خاص)

27- تو «اسم فامیل»، سر غذا دعوامون می شد می رفتیم پیش بزرگ ترها تاییدیه می خواستیم که مثلا شهادت بدن گیلاس پلو داریم یا نه!

موز پلو حتی...!

28- لیوان آب باس شعور داشته باشه وقتی از بیرون میای و پهن زمینی خودش بیاد بگه منو بخور، این دانشمندا چه غلطی می کنند من نمی دونم

29- بچه که بودیم همش اون خانوم مجری مهربونه بودا... خانوم رضایی،

می گفت: شما... ما هم می گفتیم: ما؟

می گفت: بله شما که نزدیک تلویزیون نشستی، یکم برو عقبن تر بشین!

مام می رفتیم عقب. بعد می گفت: یکم عقب تر!

ماهم تا نزدیکای در ورودی می رفتیم عقب که نکنه لج کنه کارتون نشوننده!

یه همچین اسکلایی بودیم ما...

30- وقتی پنج ثانیه قبل از آلارم موبایل بیدار می شم و اونو خاموش می کنم احساس می کنم بمب خنثی کردم

31- من همه کتابامو دو دور کامل خوندم، تو چطور؟ (ستاد ایجاد وحشت میان دانشجویان در فصل امتحانات)

32- مقدار تعطیلی بیشتر = اتلاف وقت بیشتر

عمرا وقتی تعطیل می شی بشینی درس بخونی

33- ما بچه بودیم یه بازی بود به نام: «همه ساکت بودند ناگهان خری گفت»... صدبرابر پلی استیشن 3 لذت داشت!

34- استاد: وقتی بزرگ شدی چه می کنی؟ شاگرد: ازدواج! استاد: نخیر منظورم اینه که چی می شی؟ شاگرد: داماد! استاد: اوه! منظورم این است وقتی بزرگ شدی چی به دست می آری؟ شاگرد: زن! استاد: بله! وقتی بزرگ شدی برای پدر و مادرت چی می گیری؟ شاگرد: عروسی می گیرم! استاد: پسر جان پدر و مادرت در آینده از تو چه می خوان؟ شاگرد: نوه!

35- در جهان سوم رمز موفقیت پنهان کردن منابع کسب اطلاعاته

Wincenzo Delafonte: وسط میدون تجریش احساس کردم یه مردی تو فاصله 20 متریم زل زده بهم و داره میاد سمتم، منم چشم تو چشم شدم و به مسیرم ادامه دادم، بهم رسیدیم و یهو دستشو کرد تو کیفش و یه کاغذ داد دستم
آگهی کاشت مو بود
اولش خیلی بهم برخورد اما بعدا گفتم طفلکی چقدر منتظر یه کچل بوده که رد شه

36- سیمین: فرقی نداره کسی که باهاش حرف می زنی، پلی تکنیک می خونه یا آزاد از رودهن. از نظر خودش سختگیرترین استادا و بالاترین سطح علمی رو دانشگاه اونا داره

 


|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ : دو شنبه 15 خرداد 1391
نویسنده : writer

-  تنها کسی که آهنگ پیشواز ایرانسل رو دوست داره خود صاحب خطه!

*****


2- تو جاده، پمپ بنزین همیشه سمت مخالفه!

*****



4-  روزی که به یه شماره احتیاج داری، دیروزش کارت یارو رو انداختی دور!

*****



5- بدجاترین لامپ خونه زودتر از همه می سوزه!

*****



6-  همیشه آخرین آجیل (بادوم، قندق، تخمه...) باقی مونده تو ظرف تلخه و تمام لذت خوردن رو کوفتت می کنه

*****



7-  مورفی پاک کن تو دبستان:

یه پاک کن هیچوقت تموم نمی شد. یا گم می شد، یا تیکه تیکه!

*****



7- مورفی خاله ریزه:

همیشه در بدترین موقع ریزه میزه می شد!

*****



8- دکمه روشن کنترلو 20بار میزنی تلویزیون روشن نمی شه!

عصبانی میشی، دوبار پشت سر هم محکم فشار میدی روشن میشه دوباره خاموش میشه...

*****



9- هر «کامپیوتری» که بفهمه کاربرش عجله داره یا هنگ می کنه یا یه جور دیگه حال کاربرش رو می گیره

*****



10- ابروتو که خراب می کنی شش سال طول می کشه تا جاش دربیاد!

*****



11- مورفی دخترونه:

شوهر چیز مزخرفی است

مگر آنکه پیدا شود!

*****



12- ظریف ترین دخترها گردن کلفت ترین برادرها را دارند!

*****


|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ : دو شنبه 15 خرداد 1391
نویسنده : writer

نویسنده این مطلب یک مرد است، یک مرد واقعی. بنابراین دارد از همین جا به مجموعه خانم ها (شامل دخترها، خانم ها و خانم های مسن) اعلام جنگ می کند. اینجا واقعیاتی درباره آنها می نویسم و دل خودم و خیلی از مردها را خنک می کنم.

دلم می خواهد به جای یک نویسنده هزار نویسنده به نمایندگی از خانم ها علیه ما مردهای واقعی مطلب بنویسند (البته اگر حرفی برای گفتن دارند) تا نشان بدهم که سیاهی لشگری بیش نیستند و همچنان یک مرد جنگی از صدهزار بیشتر می ارزد. جدی عرض می کنم...

*خانم های راننده به کدام قسمت خودرو بیش از بقیه علاقه مند می باشند؟!

1) آینه ها؛ چون اگر در هنگام رانندگی کوچکترین خدشه ای در ظاهر آنها به وجود آید آنها را آگاه می کند.

2) پخش سی دی؛ چون آهنگ های ملایم آن استرس آنها را در هنگام رانندگی کاهش می دهد.

3) برف پاک کردن؛ چون خودش شیشه را تمیز می کند و نیازی نیست که برای تمیز کردن شیشه هم با همسرشان تماس بگیرند.

4) داشبورد؛ چون انواع و اقسام وسایل و ابزارآلات شخصی و هر آن چیزی که فکرش را هم نمی کنید داخل آن جا می شود.

*هنگامی که یک خانم راننده از داخل آینه مشاهده کند که یک آمبولانس در پشت سرش در حرکت است چکار می کند؟!

1) هول می شود و پایش را می گذارد روی ترمز و آمبولانس هم از عقب به شدت با خودرو او برخورد می کند.

2) جیغ می کشد و کنترل خودرو از دستش خارج شده و بعد از برخورد با خودروهای دیگر به داخل جوی آب و بعد با همسرش تماس می گیرد.

3) خودرو خودش و آمبولانس را وسط خیابان متوقف می کند تا بتواند بیمار داخل آمبولانس را ویزیت کند و یکسری دارو گیاهی و دوای خانگی برایش تجویز کند.

4) در حال حرکت فرمان را ول می کند و برای بهبودی بیمار داخل آمبولانس دست به دعا برمی دارد.

*یک خانم راننده برای پارک دوبله چکار می کند؟!

1) پس از شکستن چراغ عقب خودروی جلویی و چراغ جلوی خودروی عقبی به وسیله سپر ماشینش، با همسرش تماس می گیرد.

2) آنقدر منتظر می ماند تا راننده یکی از دو خودرو بیاید و ماشینش را بردارد.

3) به مخترع ماشین فحش می دهد که چرا ماشین را طوری اختراع نکرد که از بغل هم راه برود تا بشود با آن بین دو خودرو به راحتی پارک کرد.

4) از یک مرد عابر می خواهد که خودرو را برایش پارک کند.

*اولین اقدامی که یک خانم راننده بعد از تصادف انجام می دهد چیست؟!

1) جیغ کشیده و بیهوش می شود.

2) با شوهرش تماس می گیرد.

3) می گوید: «آخ ببخشید می خواستم ترمز بگیرم اشتباهی گاز دادم»

4) اول به خاطر سالم ماندنش یک دیگ شله زرد نذر می کند بعد هم عهد می کند که دیگر پشت رل ننشیند.

*شما به عنوان یک مرد اگر خانم تان گواهینامه رانندگی اش را بگیرد و بخواهد که با خودروی شما رانندگی کند چه کار می کنید؟!

1) وقتی که او سوار خودرو می شود گوشی موبایل تان را خاموش می کنید.

2) کلا برای همیشه گوشی موبایل تان را خاموش می کنید.

3) اصلا گوشی و سیم کارت تان را باهم می برید می فروشید.

4) گوشی و سیم کارت و خودروتان را یکجا می فروشید و بعد هم خانم تان را طلاق می دهید.

 


|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

آخرین مطالب

/
مراقب باشید تو این جنگل مطالب گم نشید.این یه عکس از سرزمینمونه. اینجارو به دوستاتون معرفی کنید. محمد حسین حیدری فرد اهل زنجان محله ی انصاریه در خدمتتونم.:)